شرکت توسه گیاهان طلایی کیمیاگران کاسپین | ||
فارغ از هر چیزی و هربلایی که سرمون آورده، دلم براش میسوزه و ته این راهی که داره میره جز تنهایی چیزی براش نداره! کاش بفهمه... کاش ی ذره فقط بی خیال ما اصلا ی ذره به فکر خودش باشه! یعنی انقد سخته ؟! میدونم ک این دفعه مثل قبل نیست! چون میبینم ک دیگه مامانم خسته شده و مطمئنم منتظر اینه که درسای منو حسین تموم شه بعد بره! حق داره... بالاخره اونم اومده زندگی کنه نه اینکه هرروز زجر بکشه و ناراحت باشه! اما این وسط هرموقع که به آخر قصه فکر میکنم دلم میگیره.. [ یکشنبه 100/10/5 ] [ 10:32 عصر ] [ hossein ]
فارغ از هر چیزی و هربلایی که سرمون آورده، دلم براش میسوزه و ته این راهی که داره میره جز تنهایی چیزی براش نداره! کاش بفهمه... کاش ی ذره فقط بی خیال ما اصلا ی ذره به فکر خودش باشه! یعنی انقد سخته ؟! میدونم ک این دفعه مثل قبل نیست! چون میبینم ک دیگه مامانم خسته شده و مطمئنم منتظر اینه که درسای منو حسین تموم شه بعد بره! حق داره... بالاخره اونم اومده زندگی کنه نه اینکه هرروز زجر بکشه و ناراحت باشه! اما این وسط هرموقع که به آخر قصه فکر میکنم دلم میگیره.. [ یکشنبه 100/10/5 ] [ 10:32 عصر ] [ hossein ]
فارغ از هر چیزی و هربلایی که سرمون آورده، دلم براش میسوزه و ته این راهی که داره میره جز تنهایی چیزی براش نداره! کاش بفهمه... کاش ی ذره فقط بی خیال ما اصلا ی ذره به فکر خودش باشه! یعنی انقد سخته ؟! میدونم ک این دفعه مثل قبل نیست! چون میبینم ک دیگه مامانم خسته شده و مطمئنم منتظر اینه که درسای منو حسین تموم شه بعد بره! حق داره... بالاخره اونم اومده زندگی کنه نه اینکه هرروز زجر بکشه و ناراحت باشه! اما این وسط هرموقع که به آخر قصه فکر میکنم دلم میگیره.. [ یکشنبه 100/10/5 ] [ 10:32 عصر ] [ hossein ]
فارغ از هر چیزی و هربلایی که سرمون آورده، دلم براش میسوزه و ته این راهی که داره میره جز تنهایی چیزی براش نداره! کاش بفهمه... کاش ی ذره فقط بی خیال ما اصلا ی ذره به فکر خودش باشه! یعنی انقد سخته ؟! میدونم ک این دفعه مثل قبل نیست! چون میبینم ک دیگه مامانم خسته شده و مطمئنم منتظر اینه که درسای منو حسین تموم شه بعد بره! حق داره... بالاخره اونم اومده زندگی کنه نه اینکه هرروز زجر بکشه و ناراحت باشه! اما این وسط هرموقع که به آخر قصه فکر میکنم دلم میگیره.. [ یکشنبه 100/10/5 ] [ 10:32 عصر ] [ hossein ]
از همین تریبون از خانم ابراهیمی عزیز بابت سوال های اسونشون تشکر میکنم جدی خیلی آسون بود با اون نمونه سوال هایی که از خودش دیده بودیم خیلی فرق می کرد باید به اطلاع برسونم امروز امتحان فنون داشتم از اونجایی که من اگه بیشتر از یکبار برگم و چک کنم هر چی درسته خط میزنم غلط مینویسم ??(صدبار این طوری شده یعنی) سر نیم ساعت برگه رو تحویل دادم اتاقی که ما امتحان میدادیم طبقه همکف بود و پنجره اش میخورد به حیاط بعد از اینکه امتحان و دادم با بچه ها رفتیم تو حیاط چک [ یکشنبه 100/10/5 ] [ 5:7 عصر ] [ hossein ]
|
||
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |